معنی و داستان ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه ای را آتش می زند

ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه ای را به آتش می کشد

معنی ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه ای را آتش می زند

مجله عصر پاییز – این ضرب المثل زمانی به کار می رود که فردی از روی نادانی و ندانم کاری برای به دست آوردن یک چیز کوچک و کم ارزش، ضرر و زیانی جبران ناپذیر بوجود می آورد.

داستان ضرب المثل برای یک دستمال قیصریه ای را آتش می زند

در گذشته ها پسری جوان پیش یک دکان دار علاقه بند ( علاقه بند به فردی گفته می شود که حرفه او ساختن نوار ها و دستمال های ابریشمی است) کار می کرد که روزی تصمیم می گیرد ازدواج کند.

برای او همسری پیدا کرده و به عقدش درآوردند. در یکی از روزها دکان دار دکان خود را به پسر می سپارد و به خانه بازمی گردد. در همین حین نامزد پسر سر می رسد و پس از سلام و احوال پرسی چشمش به دستمال های دکان می افتد و از پسر می خواهد که یکی از آن دستمال ها را به او بدهد.

پسر که این خواسته را شنید گفت که دستمال ها مال من نیست اما دختر اصرار فراوان کرد و به هر طریقی بود دو دستمال از نامزد خود گرفت و رفت.

پس از رفتن رختر، پسر که از کار خود به شدت پشیمان شده بود و نمی دانست جواب صاحب دکان را چه بدهد نقشه ی ناعاقلانه ای کشید و تصمیم گرفت کل دکان را آتش بزند تا دکان دار از ماجرای آن دو دستمال بویی نبرد.

پسر یک گل آتش را در گوشه ی دکان رها کرد و در دکان را بسته به خانه برگشت. آتش کم کم شدید شد و علاوه بر دکان آن علاه بند تمامی حجره ها و دکان های قیصریه را در خود سوزاند.

مدتی بعد متوجه شدند که به دلیل بی عقلی یک پسر جوان قیصریه ای زیبا سوخت و نابود شد.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

یک × 4 =

این سایت توسط reCAPTCHA و گوگل محافظت می‌شود حریم خصوصی و شرایط استفاده از خدمات اعمال.

The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.