متن ترانه و شعر آهنگ پناه آخر از محمد معتمدی
نگاه مهربان تو پناه آخر من
با یادت جهان من آشوب است
در عشقت هوای مردن خوب است
خاموشی بهای عشق است
میدانم که برده ای از یادم
بی تابم که داده ای بر بادم
تنهایی سزای عشق است
پنهان نکردم شوقم شورم عشقم را من از تو
پیدا نبودی سرگشته بودم
در من شکسته بغضم روحم قلبم از رفتن تو
با من نبودی آشفته بودم
پیدا نبودی سرگشته بودم
متن آهنگ پناه آخر محمد معتمدی
بی عادت از این جهان دلگیرم
در عشقت چه بی ثمر میمیرم
خاموشی سزای عشق است
میترسم از این همه تنهایی میدانم
که بی خبر می آیی
تنهایی بهای عشق است
در عشقت هوای مردن خوب است
خاموشی بهای عشق است
میدانم که برده ای از یادم
بی تابم که داده ای بر بادم
تنهایی سزای عشق است
پنهان نکردم شوقم شورم عشقم را من از تو
پیدا نبودی سرگشته بودم
در من شکسته بغضم روحم قلبم از رفتن تو
با من نبودی آشفته بودم
پیدا نبودی سرگشته بودم
تکست آهنگ پناه آخر محمد معتمدی