معنی ضرب المثل اکبر ندهد خدای اکبر بدهد
مجله عصر پاییز– این ضرب المثل در مورد انسان هایی استفاده می شود که در مواقع نیاز به جای توکل کردن به خدا، متکی به غیر خدا می شوند.
داستان ضرب المثل اکبر ندهد خدای اکبر بدهد
در روزگاران قدیم پادشاه مغروری به نام اکبر بود که از تعریف و چاپلوسی اطرافیان خود بسیار لذت می برد.
روزی اکبر شاه از گذرگاهی عبور می کرد، دو مرد فقیر به نام های بشیر و قاسم در آن گذرگاه مشغول گدایی بودند. بشیر برای اینکه بتواند پولی از پادشاه بگیرد شروع به تمجید او کرده و می گوید اکبر بدهد، ولی قاسم که معتقد بود روزی رسان خداست به پادشاه می گوید:”اکبر ندهد خدای اکبر بدهد”
پادشاه برای اینکه قاسم را تنبیه کرده باشد دستور می دهد تا مرغی را بریان کرده، شکمش را از طلا و سکه پر کنند و به بشیر بدهند.
بشیر که مردی طمع کار بود تصمیم می گیرد تا مرغ بریان را به قیمت دو ریال به قاسم بفروشد.
قاسم پس از خریدن مرغ آن را به خانه اش برده، با زن و فرزندانش مشغول خوردن می شوند و با دیدن زرها در شکم مرغ بسیار خوشحال شده، حمد و ستایش خداوند را به جا می آورند.
به دستور پادشاه هر روز مرغی را بریان کرده، شکمش را از طلا وسکه پر می کردند و برای بشیر می فرستادند، او هم آن را به قیمت ارزانی به قاسم می فروخت.
یک روز اکبر شاه تصمیم می گیرد به آن گذر گاه برود و از حال آن دو گدا باخبر شود، وقتی آنجا می رسد بشیر را می بیند که این جمله همیشگی را به او می گوید:” اکبر بدهد” و قاسم هم می گوید: ” اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد”
اکبر شاه که بسیار تعجب کرده بود دستور می دهد تا بشیر را به قصر بیاورند و به او می گوید: ای مرد من هر روز برای تو مرغ بریان که شکمش پر از سکه و زر بود می فرستادم باز تو از من طلب کمک می کنی، با آنها چه کردی؟
بشیر که تازه فهمیده بود چه بر سرش آماده به پادشاه می گوید: من آنها را به قیمت ناچیزی به قاسم می فروختم.
اکبر هم به بشیر می گوید: ای مرد ابله، قاسم درست می گفت که ” اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد” و سپس دستور داد تا او را از قصر بیرون کنند.