معنی ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی
مجله عصر پاییز – این ضرب المثل برای افرادی به کار می رود که از ترس فقیر شدن همه عمر خود را با سختی و فقر زندگی می کنند.
داستان ضرب المثل از ترس گدایی، یک عمر گدایی
داستان این ضرب المثل اینگونه روایت می شود که در یک چنگل پرنده ای زندگی می کرد و این پرنده به گونه ای بود که تنها آب برای غذای روزانه اش کافی بود و نیازی به غذاهای دیگر نداشت.
به همین دلیل نیز این پرنده می توانست برای نوشیدن آب به هر جایی که میخواست پرواز کند و نیاز خود را برطرف کند.
از سوی دیگر این پرنده داستان همیشه از این می ترسید که روزی تمام آب های روی زمین تمام شود و تشنه و گرسنه بمیرد؛ از این رو کمتر از نیازش آب می خورد و همیشه تشنه بود.
پرندگان و حیوانات دیگر همیشه او را نصیحت می کردند که دست از این کار خود بردارد اما او به حرف کسی گوش نمی کرد و زندگی را به روش خود ادامه می داد.
این پرنده عجیب پس از مدتی متوجه شد که همه هم نوعانش روز به روز تعدادشان کمتر شده و می میرند اما نمیدانست آنها نیز به دلیل همین شیوه زندگی جان خود را از دست می دهند و فکر می کرد که به دلیل کمبود آب می میرند.
پس از حیوانات دیگر جنگل خواست در مصرف آب صرفه جویی کنند تا هم نوعانش از گرسنگی و تشنگی نمیرند. این پرنده به سرا پرنده های دیگر رفت و این خواسته ی خود را به آنها گفت اما جوابی از هیچکدام نشنید تا اینکه به جغد دانا رسید و حرف های خود را تکرار کرد.
جغد دانا پس از گوش دادن به حرف های این پرنده عجیب به او گفت که تو نباید بترسی چرا که تمام آب های بخار شده از زمین به آسمان رفته و به شکل باران دوباره بر زمین فرو می ریزند.
جغد همچنین به پرنده گفت هم نوع های تو نیز به دلیل اینکه از ترس تشنه ماندن آب نمی خورند می میرند. اما این پرنده حرف های جغد دانا را باور نکرد و به کم آب خوردن ادامه داد تا اینکه مرد و هیچ اسمی هم از آن باقی نماند.